Teachings | تعالیم

در هزاران هزار نقطه در سراسر عالم، تعالیم حضرت بهاءالله الهام‌ بخش افراد و جوامع در تلاش‌ هایشان برای بهبود زندگی خود و مشارکت در پیشبرد تمدّن است. در میان موضوعات اساسی که اعتقادات بهائی بدان‌ها می‌ پردازد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: خدای یکتا و دین واحد، یگانگی نوع انسان و رهایی از دام تعصّبات، شرافت ذاتی نوع انسان، ظهور تدریجی حقایق دینی، پرورش خصائص روحانی، تلفیق عبادت و خدمت، برابری زن و مرد، تطابق علم و دین، محوریّت عدالت در تلاش‌های انسانی، اهمّیّت تعلیم و تربیت و مقتضیّات روابطی که با نزدیک شدن نوع انسان به دوران بلوغ جمعی‌اش باید افراد، جوامع و مؤسّسات را به یکدیگر پیوند دهد


گزیده‌ای مختصر از آثار حضرت بهاءالله

بر اولی العلم و افئده منيره واضح است که غيب هويّه و ذات احديّه، مقدّس از بروز و ظهور و صعود و نزول و دخول و خروج بوده و متعالی است از وصف هر واصفی و ادراک هر مُدرکی… لا تُدرکُهُ الاَبصَارُ و هُوَ يُدرِکُ الاَبصارَ و هُوَ اللَّطيفُ الخبيرُ. (هیچ چشمی او را درک نخواهد کرد در حالی ‌که او همه را درک می‌کند و او لطیف و خبیر است.)

( کتاب ایقان )

چون ابواب عرفان ذات ازل، بر وجه ممکنات مسدود شد، لهذا به اقتضای رحمت واسعه … جواهر قدس نورانی را از عوالم روحانی به هياکل عزّ انسانی در ميان خلق ظاهر فرمود تا حکايت نمايند از آن ذات ازليّه و ساذج قدميّه.

( کتاب ایقان )

اين مرايای قدسيّه … به تمامهم از آن شمس وجود و جوهر مقصود حکايت می‌نمايند. مثلاً علم ايشان از علم او و قدرت ايشان از قدرت او و سلطنت ايشان از سلطنت او و جمال ايشان از جمال او و ظهور ايشان از ظهور او.

( کتاب ایقان )

اين کينونات مجرّده و حقايق منيره به هدايت کبری و ربوبيّت عظمی مبعوث شوند که تا قلوب مشتاقين و حقايق صافين را به الهامات غيبيّه و فيوضات لاريبيّه و نسائم قدسيّه از کدورات عوالم ملکيّه ساذج و منير گردانند و افئدۀ مقرّبين را از زنگار حدود پاک و منزّه فرمايند.

( منتخباتی از آثار حضرت بهاءاللّه )

هذا دين اللّه من قبل و من بعد. (این دین الهی است از قبل و از بعد.)

( کتاب اقدس )

فی الحقيقه، امروز روز مشاهده و اصغاست. هم ندای الهی مرتفع است و هم انوار وجه از افق ظهور مشرق و لائح.

( منتخباتی از آثار حضرت بهاءاللّه )

منم آفتاب بينش و دريای دانش. پژمردگان را تازه نمايم و مردگان را زنده کنم.. منم آن روشنائی که راه ديده بنمايم و منم شاهباز دست بی نياز. پرِ بستگان را بگشايم و پرواز بياموزم.

( دریای دانش )

إنّی کنت کأحد من العباد و راقداً علی المهاد مرّت عليّ نسائم السّبحان و علّمنی علم ما کان ليس هذا من عندی بل من لدن عزيز عليم و أمرنی بالنّداء بين الأرض و السّمآء بذلک ورد عليّ ما ذرفت به دموع العارفين. (من شخصی همانند دیگر بندگان خداوند بودم و در بستر آرمیده بودم که نسیم خداوند سبحان بر من مرور نمود و کلّ علم را به من تعلیم فرمود. این نه از نزد من که از جانب پروردگار عزیز داناست. او مرا امر کرد تا ندای او را در بین آسمان و زمین بلند کنم و اینگونه شد که بر من وارد شد آن چه که اشک‌های عارفان را جاری نمود.)

( الواح نازله خطاب به ملوک و روسای ارض )

رگ جهان در دست پزشک دانا است. درد را می‌بيند و به دانائی درمان می‌کند. هر روز را رازی است و هر سر را آوازی. درد امروز را درمانی و فردا را درمان ديگر. امروز را نگران باشيد و سخن از امروز رانيد.

( دریای دانش )

امروز روز فضل اعظم و فيض اکبر است. بايد کلّ به کمال اتّحاد و اتّفاق در ظلّ سدره عنايت الهی ساکن و مستريح باشند.

( منتخباتی از آثار حضرت بهاءاللّه )

ما جعله اللّه الدّرياق الأعظم و السّبب الأتمّ لصحّته هو اتّحاد من علی الأرض علی أمر واحد و شريعة واحدة. (آن چه که خداوند بزرگ‌ترین نوش‌دارو و کامل‌ترین وسیله برای سلامتی عالم انسانی قرار فرموده است، همانا اتّحاد مردم زمین است بر امر واحد و شریعت واحد.)

( الواح نازله خطاب به ملوک و روسای ارض )

عاشروا يا قوم مع الأديان کلّها بالرّوح و الرّيحان. (با پیروان تمام ادیان با روح و ریحان معاشرت نمایید.)

( لوح بشارات از مجموعۀ الواح بعد از کتاب اقدس )

ای اهل عالم همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار. به کمال محبّت و اتّحاد و مودّت و اتّفاق سلوک نمائيد. قسم به آفتاب حقيقت نور اتّفاق آفاق را روشن و منوّر سازد.

( لوح ابن ذئب )

فی الحقيقه عالم يک وطن محسوب است و من علی الارض اهل آن.

( لوح مقصود از مجموعۀ الواح بعد از کتاب اقدس )

انّ اوّل ما کتب اللّه علی العباد عرفان مشرق وحيه و مطلع امره الّذی کان مقام نفسه فی عالم الامر و الخلق. (اولین چیزی که خداوند بر بندگان خود لازم دانست، عرفان و شناسایی کسی است که محل اشراق وحی و محل طلوع امر اوست، همان که در عالم امر و خلق، نمایندۀ خداوند است.)

( کتاب اقدس )

يا ابنَ الرُّوْح، فی اوّل القول املک قلباً جيّداً حسناً منيراً لتملک ملکاً دآئماً باقياً ازلاً قديماً. (ای پسر روح، اولین پند من این است: دلی پاک و مهربان و تابناک داشته باش تا سلطنتی دیرین و پایدار نصیبت شود.)

( کلمات مکنونۀ عربی، شماره ۱ )

انسان را به مثابه معدن که دارای احجار کريمه است مشاهده نما. به تربيت جواهر آن به عرصۀ شهود آيد و عالم انسانی از آن منتفع گردد.

( لوح مقصود از مجموعۀ الواح بعد از کتاب اقدس )

چون سراج طلب و مجاهده و ذوق و شوق و عشق و وله و جذب و حبّ در قلب روشن شد و نسيم محبّت از شطر احديّه وزيد، ظلمت ضلالت شک و ريب زائل شود و انوار علم و يقين همه ارکان وجود را احاطه نمايد.

( کتاب ایقان )

کن فی النّعمة مُنفقاً .و فی فَقْدها شاکراً . و فی الحقوق ِ أميناً. و فی الوجه طَلِقاً. و للفقراء کنزاً . و للأغنياء ناصحاً. و للمنادی مجيباً. و فی الوعد وَفيّاً. و فی الأمور منصفاً. و فی الجمع صامتاً. و فی القضاء عادلاً. و للانسان خاضعاً. و فی الظّلمة سراجاً. و للمهموم فرجاً. و للظّمآنِ بحراً. و للمکروب ملجأً. و للمظلوم ناصراً و عضداً و ظهراً. و فی الأعمال متّقياً. و للغريب وطناً و للمريض شفاءً. و للمستجير حصناً. و للضّرير بصراً. و لمن ضلّ صراطاً. و لوجه الصّدق جمالاً. و لهيکل الأمانة طرازاً. و لبيت الأخلاق عرشاً. و لجسد العالم روحاً. و لجند العدل رايةً و لأفق الخير نوراً. و للأرض الطّيّبة رذاذاً. و لبحر العلم فُلکاً. و لسماء الکرم شمساً. و لرأس الحکمة إکليلاً. و لجبين الدّهر بياضاً. و لشجر الخضوع ثمراً. (آن هنگام که در نعمتی، سخاوتمند و بخشنده باش و در هنگام تنگ‌دستی و سختی، شاکر. امانت‌دار حقوق مردم باش و گشاده‌روی. گنجی برای فقرا باش و پند‌آموز اغنیا. ندادهنده را پاسخگو باش و به عهد و پیمان وفادار. در امور منصف باش و در جمع، ساکت و خاموش. در قضاوت عادل باش و در برابر انسان‌ها، فروتن و متواضع. در تاریکی و ظلمت چراغ باش و برای هر محزون و غم‌زده، گشایش و فراغ. تشنه‌لب را دریا باش و رنجور و آزرده را پناه. ستمدیده را یاری‌رسان باش و بازو و پشتیبان. در عمل، پرهیزگار باش وخویشتن‌دار. غریب را وطن باش و مریض را شفای تن. پناه‌جو را قلعه و مَأمن. نابینا را چشم بینا باش و راه‌گم‌کرده را طریق روشن. رخسارِ راستی را زیبایی باش و هیکلِ امانت را زینت. عرش خانۀ اخلاق باش و روحی برای جسم عالم. سپاهِ عدل را بیرق و پرچم باش و برای افق نیکی و خیر، طلیعۀ نور. برای زمین پاک، نم‌نم باران باش و دریای علم و دانش را کشتی شو. خورشیدِ آسمانِ موهبت باش و تاجِ سر دانش وحکمت. سفیدی پیشانی روزگار باش و میوه و بار درخت خضوع و فروتنی.)

( لوح ابن ذئب )
آنچه بهائیان انجام می‌دهند <
آنچه بهائیان باور دارند <